عوامل عقب ماندگى جوامع اسلامى چیست؟
عقب ماندگى، یعنى فقدان توسعه و رفاه و فن آورى و زمینه هاى آن در یک جامعه و بازماندن از تحول و پیشرفت هاى باشتاب در جهان که از لحاظ صنعت، اقتصاد و رفاه اجتماعى به سرعت در حرکت است.
اما موارد زیر را مى توان به عنوان موانع رشد برشمرد:
1. ایجاد حکومت هاى موروثى در جهان اسلام و فقدان زمینه هاى مناسب براى عملى شدن اسلام واقعى; در زمان حیات و پس از رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) جز اندک زمانى، هرگز به اسلام عمل نشد، بلکه اسلام به عنوان ابزارى براى
کشورگشایى و قدرت طلبى مطرح گردید. بنى امیه و بنى عباس هرگز درصدد نشر اسلام و آگاهى دادن و رشد و توسعه ى فرهنگ اسلامى برنیامدند.
2. فقدان وحدت و ثبات لازم براى پیشرفت در جهان اسلام.[1] در حقیقت دین ابزار توجیه سیاست هاى قدرتمندان و حکومت ها شد.
بندیکس معتقد است که اسلام، همانند لوتریسم مسیحى، قربانى دیکتاتورى حکومتى شد و دین ابزار و دست آویزى براى مال اندوزى قدرتمندان دینى قرار گرفت و اعراب به خاطر ثروت هاى کشورها آنها را مورد هجوم قرار مى دادند و هیچ یک از[2]
فتوحات زمان امویان (که مخالفان اصلى پیامبر در دوران آغاز نبوت بودند) براى گسترش
فرهنگ اسلامى نبود و بر اساس ارزش هاى اسلام و اصول اسلامى انجام نگرفت، بلکه براى دست یافتن به غنایم سرشار و زمین ها و اسیران جنگى بود. نتیجه ى این دیکتاتورى ها در قلمرو اسلام، استمرار جنگ و خون ریزى بود که مانع پیشرفت شد و
هرگز نمى توان این ها را به حساب اسلام گذاشت. (چون تولید علم و فرهنگ سازى و قدرت نوآورى و ابتکار، همیشه در بستر صلح و آرامش امکان پذیر است، نه در گرو جنگ و ستیز).[3]
3. فراموش شدن پیام انقلابى و اصلاحى اسلام که در زمان پیامبر شکل گرفته بود. دین که اهرم اهداف اصلى، چون وحدت، عدالت، فرهنگ و علم خواهى و طلب علم و... بود از مسیر خود خارج شد[4] و در طول 14 قرن تمام، حکومت هاى موجود عملاً
حامى اسلام و حامل پیام و فرهنگ اسلامى نبودند; بنابراین، درست نیست که بپنداریم فرهنگ حقیقى اسلام ارائه شده و نتوانسته است موفقیتى کسب کند.
4. ظهور پدیده هایى مثل قومیت، ملیت (ناسیونالیستى) و نژادگرایى که از عوامل تجزیه ى قدرت واحد اسلامى بود.
5. ناهمگونى برخوردها در برابر تهاجمات و پیدایش جنگ هاى صلیبى که براى جهان غرب فواید و براى جهان اسلام زیان هاى سنگینى را به بار آورده بود.[5]
6. برداشت جزم اندیشانه و ایستا از دین و تلاش براى انطباق معیار و ارزش متحول جامعه با سنت هاى گذشته و عدم حرکت با زمان و پیشرفت هاى آن; این عامل، عقب ماندگى را به صورت پدیده اى همیشگى در جهان اسلام درآورده است.[46]
معصومان(علیهم السلام)همیشه بر انطباق و حرکت با زمان تأکید نموده اند و تأثیر زمان و مکان یکى از مباحث فقهى مهم شیعه است; ولى اکثریت جهان اسلام، خصوصاً در دوره ى خلفاى اموى، عباسى و عثمانى به خاطر محرومیت از اندیشه ى امامت
در این گرفتارى بوده اند.
7. از علل مهم عقب ماندگى جوامع اسلامى، استمرار استبداد در طول تاریخ بوده است. در ایران، تا وقوع انقلاب مشروطه و، در نهایت، انقلاب اسلامى، این پدیده ى شوم سایه ى تاریکى بر تاریخ افکنده بود.
8. وجود جنگ هاى مستمر. در جهان اسلام، بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) وحدت و پیشرفت جاى خود را به نفاق و خون ریزى داد و تاکنون این روند استمرار دارد. در ایران، جنگ هاى دوره ى غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان و مغولان، تیمور و جنگ
هاى داخلى قدرت طلبانه، جنگ هاى فرقه اى و قومى و کتاب سوزى ها و ویران کردن مظاهر تمدن اسلام و ارزش هاى دینى که انرژى و نیروى فکرى و جسمى را تلف کرده و امنیت و رفاه و آسایش را که بنیان تفکر و تولید علم است، از بین برده بود بزرگ
ترین مانع ترقى و پیشرفت بود.[7]
9. یکى از عوامل نوظهور و مهم ترین عامل عقب ماندگى ایران، پیدایش استعمار بود.
در مقابل، کشورهاى عقب مانده ى کشورهاى صنعتى غرب قرار گرفته اند که در ثروت غوطهورند; اما باید گفت که این ثروت مایه ى افتضاح و ننگ است; زیرا از خون بردگان تغذیه نموده و با غارت و چپاول منابع زیرزمینى کشورهاى عقب مانده فراهم شده
است. تنعم و پیشرفت اروپاییان با جان کندن سیاهان، اعراب، هندیان و زردپوستان و سایر ملل (استعمارزده) به دست آمده و ما تصمیم داریم که این را فراموش نکنیم.[8]
استعمار با طرح تجزیه ى امپراطورى عثمانى و ایجاد مرزهاى مصنوعى بین کشورهاى اسلامى، از جمله کشورهاى خاورمیانه، و به وجود آوردن دولت هاى دست نشانده در عراق، لبنان، مصر، عربستان، و اردن و ایجاد اسراییل، زمینه هاى درگیرى و جنگ را
در میان کشورهاى اسلامى فراهم و عقب ماندگى را پایدار نموده است در هر زمانى بهانه ى نزاع و درگیرى در این منطقه وجود دارد. استمرار استیلاى استبداد با حمایت استعمار، حافظ منافع استعمارگران و عامل دوام عقب ماندگى در کشورهاى
استعمارزده است.[9]
آنچه درباره ى استعمار از آغاز تا عصر حاضر لازم است بدانیم این است که استعمار با گذشت زمان و پیدایش ابزار وسیع ارتباطى با سرعت نورى، شکل هاى بسیار پیچیده اى به خود مى گیرد و علاوه بر تغییر فرهنگ کشورهاى عقب مانده آنها را شدیداً
به مواد و تولیدات استعمارى خود وابسته مى سازد و با غارت مواد اولیه ى آنها، خصوصاً نفت و معادن دیگر و ربودن مغزها و نخبگان کشورهاى اسلامى، سه عنصر اساسى و ضرورى توسعه (فرهنگ، ثروت و تفکر) را در این کشورها در معرض نابودى قرار
مى دهد.
پی نوشت ها:
[1]. سمیح عاطف الزین، ریشه هاى ضعف و عقب ماندگى مسلمین، ترجمه محمود رجبى و کمالى نیا، (قم، چ اول، هجرت، 1398 هـ ق)، ص 41 ـ 59.
[2]. کاظم علمدارى، همان، ص 293.
[3]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 70.
[4]. کاظم علمدارى، همان، ص 293.
[5]. کاظم علمدارى، همان، ص 108 ـ 110، و سمیح عاطف الزین، همان، ص 41 ـ 112.
[6]. کاظم علمدارى، همان، ص 289.
[7]. شهید مطهرى، همان، ص 273.
[8]. ک. لیبرته، همان، ص 37، به نقل از فرانتسن فانون، دوزخیان زمین.
[9]. اقتباس با تصرف از کاظم علمدارى، همان، ص 360، 363.